از خاموشیم کار رسیده است به جان/فریاد,که خاموشی مرا خواهد کشت...
روزای سرد یه طوریه
آدم دلش میخواد از خواب پانشه
نمیدونم چرا اما روزای برفی خیلی بیشتر تصوراتم تو مخم میاد
مثلا صبح پا شی ببینی برف میاد
نفر بغل دستیتو بیدار کنی
باهم ناشتا برید برف بازی
آدم برفی بسازید
گلوله بزنه تو صورتت
(البت ممکنه سرما بخوری)
توی برف دراز بکشید جاتون بمونه....
نمیدونم چرا تو هوای سرد عاشقانه ها زیاد میشه
مث که مثلا هوای سرد باعث بشه
این عاشقانه های بخار شده ی تو ی هوا
چگالش بشن
مث بلورهای جامد خوشگلی بشینن تو فکرآدم
آره دیگه
من بهمنی ام
عشقم تو هوای سرد میزنه بالا!
ااااااااا!چقدر حرف زدم!
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 18 آبان 1390برچسب:my heart, ساعت
20:20 توسط nastaran|
آخرين مطالب
Design By : Pichak |